کد خبر: ۳۶۷۱
۰۸ آبان ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

حل مشکل مسکن جوانان مهر مادر با کمک علی فاتح

علی فاتح می‌گوید: در سال‌های اخیر، وقتی با بچه‌هایی که در کنار من بزرگ شده و حالا جوان شده‌اند صحبت می‌کردم و از آن‌ها درباره مشکلاتی که دارند و اینکه چرا ازدواج نمی‌کنند می‌پرسیدم، آن‌ها موضوع مسکن مطرح می‌کردند. البته منطقی بود و حق هم داشتند که از پا پیش گذاشتن بترسند. در نهایت، تصمیم گرفتم دو قطعه زمینی را هم که داشتم وقف ساخت مسکن کنم تا آن‌ها سر و سامان بگیرند.تا امروز جز هزینه زمین، حدود یک میلیارد تومان صرف ساخت پانزده واحد مسکونی کرده‌ایم اما هنوز برای به پایان رسیدن کار به سرمایه بسیار زیادی نیاز است.

تمام توانش را به کار گرفته است تا طعم شیرین زندگی را به خانواده‌هایی بچشاند که بضاعت چندانی ندارند. قلب او و دیگرانی که در کار خیر همراهی‌اش می‌کنند برای کسانی می‌تپد که یک روی سکه زندگی آن‌ها پر از آرزوهای دست‌نیافته است. بهانه دیدار ما با علی فاتح فداکاری‌های او برای خانواده‌های کم‌بضاعت در محله مهر مادر است. لابه‌لای همین گپ‌وگفت متوجه همراهی‌اش با شهید هاشمی‌نژاد می‌شویم که نقطه عطف زندگی اوست.او در این روایت از راه و رسم زندگی کسانی می‌گوید که برای مردم چشم باز می‌کنند و می‌بندند. این روایت حکایت‌های خواندنی زیادی دارد.

 

وصلت با خانواده شهید هاشمی‌نژاد

سال 1322 در محله خواجه‌ربیع متولد شد. از همان ابتدای جوانی یعنی آغاز دهه 40 برای یادگیری مفاهیم دینی پایش به مجموعه کانون بحث و اعتقادات دینی باز شد. خیلی زود بین او و شخصیت برجسته این کانون یعنی شهید سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد رابطه‌ای صمیمی شکل گرفت. دوستی علی فاتح با وصلت با خواهر شهید هاشمی‌نژاد عمیق‌تر شد.

فاتح که از همان دوران نوجوانی علاقه خاصی به امام خمینی(ره) داشت، همواره در کنار خطیب توانمند مشهدی فعالیت می‌کرد. رابطه دوستانه و برادرانه او و شهید هاشمی‌نژاد روزبه‌روز مستحکم‌تر می‌شد. با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، فاتح به کارهای فرهنگی و کمک به قشر محروم جامعه روی آورد. عمده اقداماتش شد مشارکت با خیریه‌های مختلف شهر و انتشار کتاب‌هایی اغلب با مضمون دینی.

پاییز سال 60 در حالی که فاتح و خانواده‌اش در قم بودند، خبر شهادت شهید هاشمی‌نژاد را دریافت می‌کنند. پس از این اتفاق، او انتشاراتش را به نام شهید هاشمی‌نژاد به ثبت رساند و برای خون‌خواهی او، با همه توان به انتشار کتاب‌های این شهید اقدام کرد.

فاتح هم‌چنان خدمت به محرومان و آموزش مسائل فرهنگی را ادامه می‌داد. سال‌ها با خیریه‌های مختلف شهر کار کرد تا اینکه سال 79 تصمیم گرفت مجموعه‌ای دایر کند تا در آن بتواند به برنامه‌ها و اهدافش جامه عمل بپوشاند: مجتمع فرهنگی و رفاهی مولود کعبه در محله مهر مادر، محله‌ای که از اوایل انقلاب در آنجا ساکن بود. این خیریه کار خود را با قدرت آغاز کرد و صدها نفر را تحت پوشش قرار داد.

 

آغاز به کار انتشارات دینی

مجتمع فرهنگی و خیریه مولود کعبه در دو دهه اخیر نه‌تنها در زمینه اقتصادی بلکه در حوزه فرهنگی نیز فعالیت‌های گسترده‌ای انجام داده است. اگرچه این خیریه هیئت امنایی  با هفت عضو دارد، اما حضور فاتح در این مکان پررنگ‌تر است، مردی که هر روز با دیدن تصاویرش با امام راحل(ره) خاطرات جوانی و ملاقات‌هایش را مرور می‌کند. جرقه شکل گرفتن این جریان و فعالیت‌های او برای مردم شاید بی‌تأثیر از همراهی‌اش با شخصیت‌های بزرگ انقلابی نباشد. همه این‌ها با هم تنیده است و برای رسیدن به روایت امروز، باید از همان سال‌ها شروع کند. 

می‌گوید: آشنایی من با شهید هاشمی‌نژاد به اوایل دهه 40 برمی‌گردد اما رابطه ما در سال 1344صمیمی‌تر شد. من و شهید هردو در جلسات کانون بحث و اعتقادات دینی فعالیت می‌کردیم. سال 45 من انتشارات فاتح وابسته به کانون اعتقادات دینی را دایر کردم. عمده فعالیتش انتشار متون دینی و عقیدتی با توجه به نیاز روز جامعه بود.

 

 

من هم به صف مبارزان پیوستم

با فرا رسیدن آوای انقلاب، شهید هاشمی‌نژاد به یکی از رهبران اصلی انقلاب در مشهد تبدیل شد. فاتح می‌گوید: فعالیت‌های سیاسی هاشمی‌نژاد از سال 1340 آغاز شد. چندین بار از سوی مزدوران شاه دستگیر شد که اولین بار در جریان 15 خرداد 1342 بود. به این ترتیب، از اولین دستگیرشدگان انقلابی به شمار می‌آمد.

شهید هاشمی‌نژاد گفت: من را جلو مردم دستگیر نکنید؛ فردا خودم می‌آیم اما مأموران به این حرف توجهی نکردند

یادم هست 22 مهر 1342 من شهید را برای سخنرانی با ماشین به مسجد فیل بردم. جمعیت زیادی برای شنیدن صحبت‌های هاشمی‌نژاد جمع شده بود اما دقایقی از سخنرانی نگذشته بود که مأموران ساواک رسیدند. شهید هاشمی‌نژاد گفت: من را جلو مردم دستگیر نکنید. فردا خودم می‌آیم. اما مأموران به این حرف توجهی نکردند. هرکاری کردیم جلو مأموران را بگیریم نشد. 

مردم تلاش کردند مانع حرکت شوند. شلوغ شد. آن‌ها دست به اسلحه بردند و شروع به تیراندازی کردند. متأسفانه دو نفر به شهادت رسیدند و چند نفر زخمی شدند. پس از این جریان، من هم در ردیف مبارزان قرار گرفتم و خودم را وقف مبارزه با رژیم شاه کردم.
 


انتشاراتم را به نام شهید هاشمی‌نژاد ثبت کردم

با پیروزی انقلاب اسلامی، فاتح هم‌چنان در انتشارات خود فعالیت می‌کرد. هاشمی‌نژاد هم به عنوان نماینده مازندران در مجلس خبرگان قانون اساسی نقشی کلیدی داشت و به عنوان دبیر حزب جمهوری اسلامی در مشهد فعال بود. هاشمی‌نژاد با اینکه دوستان، یاران و دلدادگان زیادی داشت، دشمنانی قسم‌خورده‌ نیز داشت، دشمنانی که به امید خاموش کردن صدای حق‌طلبی او در هفتمین روز از هفتمین ماه سال 1360 کمر به قتل او بستند. 

پس از گذشت 41 سال، هنوز بازگو کردن آن اتفاقات برای علی‌آقای فاتح سخت است. می‌گوید: آخرین سال‌های زندگی، به عنوان دبیر حزب جمهوری اسلامی در مشهد  فعالیت می‌کرد. در پایان کلاس‌ها یکی از عوامل منافقین از پشت او را در آغوش می‌گیرد و ضامن نارنجکی را که به همراه داشته است می‌کشد. با انفجار نارنجک، هاشمی‌نژاد به شهادت می‌رسد و دست ضارب قطع می‌شود. این جریان حال روحی من را خیلی تحت تأثیر قرار داد.

سال 64 انتشاراتم را به نام شهید هاشمی‌نژاد ثبت و شروع کردم به انتشار گسترده کتاب‌های او. تلاش داشتم کارهای شهید را ادامه دهم. در راه کمک به نیازمندان، فعالیت‌هایی را به صورت هدفمند شروع کردم.

 

با وقف دو زمین شخصی حاج آقای فاتح،  ساخت 15 واحد مسکونی برای نیازمندان آغاز شده است

چشم انتظار یاری نیکوکاران

22سال برای فعالیت یک مجموعه زمان کمی نیست. بسیاری از کودکانی که همراه با مادران خود به جلسات فرهنگی می‌آمدند حالا جوان شده و به سن تشکیل خانواده رسیده‌اند اما با افزایش افسارگسیخته قیمت مسکن و اجاره‌بها هرچه حساب و کتاب می‌کنند می‌بینند قادر به تأمین هزینه‌های زندگی به‌ویژه هزینه مسکن نیستند. فاتح که در همه این سال‌ها نقش پدر را برای آن‌ها داشته است، 2سوئیت را به صورت موقت و برای چند سال در اختیار خانواده‌های نیازمند قرار می‌دهد. هم‌چنین تصمیم به ساخت سرپناه برای آن‌ها می‌گیرد.

او از تصمیمی که برای ساخت مسکن گرفته‌اند تعریف می‌کند و می‌گوید: در سال‌های اخیر، وقتی با بچه‌هایی که در کنار من بزرگ شده و حالا جوان شده‌اند صحبت می‌کردم و از آن‌ها درباره مشکلاتی که دارند و اینکه چرا ازدواج نمی‌کنند می‌پرسیدم، آن‌ها موضوع مسکن مطرح می‌کردند. البته منطقی بود و حق هم داشتند که از پا پیش گذاشتن بترسند. در نهایت، تصمیم گرفتم دو قطعه زمینی را هم که داشتم وقف ساخت مسکن کنم تا آن‌ها سر و سامان بگیرند.

هیچ وقت توکلم را از دست نداده‌ام و می‌دانم خدا خودش همه‌چیز را درست می‌کند

او از ساخت پانزده واحد مسکونی در یکی از زمین‌ها می‌گوید:  در جریان ساخت، با مشکلاتی رو به رو شدیم که یکی از آن‌ها مربوط به شهرداری منطقه بود. با پیگیری شهرآرامحله موضوع را با شهردار منطقه مطرح کردیم و ایشان وعده داد از راه قانونی به مشکل ما رسیدگی شود. مشکل دیگر ما مالی است. تا امروز جز هزینه زمین، حدود یک میلیارد تومان صرف ساخت پانزده واحد مسکونی کرده‌ایم اما هنوز برای به پایان رسیدن کار به سرمایه بسیار زیادی نیاز است. 

هیچ وقت توکلم را از دست نداده‌ام و می‌دانم خدا خودش همه‌چیز را درست می‌کند. امیدواریم با مشارکت مردم و نیکوکاران عزیز مشهدالرضا(ع) بتوانیم تا سال آینده کار ساخت سرپناه برای پانزده زوج را به اتمام برسد و احداث واحدهای مسکونی جدیدی را کلنگ بزنیم.

 

 

پا گیری مولود کعبه در محله مهر مادر

پس از شهادت شهید هاشمی‌نژاد، فاتح که پیشتر با خیریه‌های محبان‌الرضا(ع)، امام هادی(ع) و خیریه خیاطها همکاری داشت، تصمیم می‌گیرد بیش از گذشته در خدمت نیازمندان باشد. او می‌گوید: مددجویان را غالبا برای سفرهای زیارتی و سیاحتی همچون قم، جمکران و شمال می‌بردم. اواخر دهه 70 به این نتیجه رسیدم که اگر اهمیت فقر فرهنگی بیش از اهمیت فقر مالی نباشد، کمتر هم نیست. به همین علت، سال 79 به تأسیس مجتمع فرهنگی و خیریه مولود کعبه در محله مهر مادر اقدام کردم. 

در بدو تشکیل این مجموعه، دو نفر از فرزندان شهید هاشمی‌نژاد و چند شخصیت برجسته شهر به من کمک کردند و در ترکیب هیئت امنای خیریه نیز حضور دارند. مددجویان هم بیشتر خانواده‌های بدون سرپرست یا بد سرپرست هستند.  از همان ابتدا با یک هدف فعالیت می‌کردم اینکه خانواده‌ها باید دو ساعت را از وقت خود را در هفته برای آموزش بگذارند. 

مجتمع را به شکلی ساختیم که سه سالن بزرگ و یک سالن کوچک داشته باشد. همان‌طور که گفتم، شرط استفاده از خدمات این مجموعه این است که خانواده‌ها باید در طول هفته دو ساعت برای استفاده از برنامه‌های فرهنگی وقت بگذارند.


مقصد تورهای ما به کربلا هم رسید

مدیر مجتمع فرهنگی و خیریه مولود به صدها مددجویی که تحت پوشش این مجموعه هستند اشاره می‌کند که از خدمات در حوزه‌های مختلف استفاده می‌کنند. بعد درباره مراسم هفتگی صحبت می‌کند: برنامه پس از اقامه نماز مغرب و عشا شب‌های جمعه با حضور حدود دویست سیصد مددجو شروع می‌شود. 

سعی داریم برنامه‌ها متنوع باشند، مثل سخنرانی، پاسخ به شبهات و مسائل شرعی، آموزش خانواده، تربیت کودکان و ... . پس از پایان آن، دست‌کم سیصد پرس غذای گرم به همراه بسته‌های معیشتی شامل مرغ، گوشت، ماکارونی و ... بین مددجویان توزیع می‌شود. علاوه بر این، در مناسبت‌های مذهبی به‌ویژه اعیاد هم برنامه‌های مختلفی برگزار می‌کنیم.

ادامه می‌دهد: مدتی، بعد از شکل‌گیری مجتمع، به این نتیجه رسیدم که در زمان محدودی که جمعه‌ها داریم به همه اهداف نمی‌رسیم. به همین علت، دوباره برنامه سفرهای زیارتی و سیاحتی یعنی قم، جمکران و شمال را دنبال کردم. مددجویان از این برنامه خیلی استقبال کردند به طوری که مقصد تورهای ما به کربلا هم رسید.


کسی دنبال دیده شدن نیست

حاج‌آقا فاتح در خیریه مولود کعبه همراهانی دارد که پیش‌تر آن‌ها را گلچین کرده است، کسانی که اخلاقی مشابه خودش دارند و از هیچ تلاشی برای خدمت به افراد کم‌بضاعت دریغ نمی‌کنند. نوروزعلی رحیمی و عزت‌الله صلاحی از خادمان همین مجموعه هستند که سال‌هاست وقتشان را برای خدمت به همنوع گذاشته‌اند و حتی روزهای تعطیل به مجتمع می‌آیند.

عزت‌الله صلاحی درباره شروع همکاری‌اش می‌گوید: من از حدود دوازده سال پیش در این خیریه خدمت آقای فاتح هستم. شروع همکاری ما هم از یک سفر به شهر قم آغاز شد. در جریان این سفر خاطره‌انگیز، حاج‌آقا که محبوبیت خاصی دارد به من پیشنهاد همکاری در خیریه را داد. من هم بلافاصله پذیرفتم.

اگر همه روزهای هفته حتی جمعه‌ها صبح تا شب اینجا باشم احساس خستگی نمی‌کنم

آقا عزت‌الله هم با همه توان در خدمت خانواده‌هاست و هر کاری از دستش بربیاید کوتاهی نمی‌کند. تعریف می‌کند: از همان روز اول که به اینجا آمدم، تلاش کردم در همه کارها کمک کنم. تفاوتی هم نداشت در کدام حوزه باشد: سالنی که برای ورزش نوجوانان محله داریم یا مجموعه‌ای که برای ترک اعتیاد در آنجا جلسه برگزار می‌کنند. حس و حالی را که در این فضا حاکم است خیلی دوست دارم چون کسی دنبال دیده شدن نیست. هدف تک‌تک ما خدمت کردن است. به همین علت، اگر همه روزهای هفته حتی جمعه‌ها صبح تا شب اینجا باشم احساس خستگی نمی‌کنم.

 

 

سقفی برای زندگی

چندین سال است حاج‌آقا فاتح دو سوئیت را در محل ساختمان مجتمع در اختیار خانواده‌های نیازمند قرار داده است. ماشاءا... خانم چند سالی است تحت پوشش مجموعه است و از میهمان جدید سوئیت‌ها. یک ماه پیش که صاحب خانه اجاره را افزایش داد و دوبرابر کرد، همراه سه فرزندش به اینجا اسباب‌کشی کرد. او می‌گوید: 5 میلیون رهن داده بودم و هر ماه 900 هزار تومان اجاره می‌دادم اما صاحب‌خانه یکباره بهای رهن و اجاره را دوبرابرکرد. جفت و جور کردن این مبلغ برای من که شغل ثابت و مشخصی ندارم ناممکن بود.

او ادامه می‌دهد: سه ماه تمام بنگاه‌های مشاور املاک محلات حاشیه و حتی روستاهای اطراف را سر زدم اما خانه‌ای که بتوانم اجاره کنم پیدا نکردم. وقتی موضوع را با یکی از همراهان حاج‌آقا فاتح در میان گذاشتم، او با هماهنگی ایشان اقامت در این مجتمع را به من پیشنهاد داد. این خبر را که شنیدم، خیلی خوشحال شدم چون واقعا نمی‌دانستم باید کجا زندگی کنم. در واقع، اگر اینجا و محبت‌های آقای فاتح نبود، نمی‌دانم سقفی بالای سر فرزندانم بود یا نه.

 

بچه‌های حاج‌آقا فاتح

کودکانی که از سال 79 همراه مادران به خیریه حاج‌آقای فاتح می‌آمدند حالا خودشان نقش مادری ایفا می‌کنند. برخی از آن‌ها مانند دختر زهراخانم هم‌چنان به خیریه رفت‌وآمد دارند. زهرا خانم هشت فرزند دارد و شوهرش را که یک کارگر ساختمانی بود سال گذشته از دست داد.

حاج‌آقا فاتح نزدیک بیست سال است دست این خانواده را گرفته است چون مرد خانواده در بهترین شرایط هم نیمی از روزهای سال بیکار بود و درآمدش کفاف هزینه‌های درمان دیابت و مشکلات کلیوی زهراخانم را نمی‌داد. دختر زهراخانم درباره کارهای این خیریه برای خانواده‌اش می‌گوید: من از هجده سال پیش به این مجموعه می‌آمدم و با آقای فاتح آشنا شدم. 

حرف اول و آخرشان همین یک کلام است: اگر وارد این میدان شوید، حتما نشانه‌هایی از خدا در آن پیدا می‌کنید

آن زمان هفت‌ساله بودم و همراه برادران و خواهران قد و نیم‌قدم به اینجا می‌آمدیم. بیشتر اوقات، در محیطی که آماده شده بود مشغول بازی بودیم اما برخی اوقات در جلساتی که برگزار می‌شد پیش مادر می‌نشستیم، در همه این سال‌ها حاج‌آقا فاتح درکنار ما و دیگر مددجویان بود. هر وقت برای جهیزیه و سیسمونی خواهرم، هزینه درمان بیماری مادر و پدر مرحومم، بسته‌های معیشتی و ... مراجعه می‌کردیم، هیچ وقت «نه» نمی‌شنیدیم.

او تعریف می‌کند: حاج‌آقا و دیگرانی که در این مجموعه هستند مهربان‌ترین و باصفاترین آدم‌هایی هستند که دیده‌ام. مهم‌ترین کمکشان مربوط به بازسازی منزل مسکونی ما بود که حدود 200 میلیون تومان برای بازسازی خانه به ما کمک کردند تا بتوانیم بدون مشکل زندگی کنیم. هرچه در زندگی دارم مدیون او هستم. دیده‌ام حاج‌آقا گره چه مشکلاتی را باز می‌کند. برای همین، همیشه برایشان دعا می‌کنم.

حاج آقا فاتح و دیگران هیچ‌کدام دنبال تقدیر و تشکر نیستند و پای کمک به فرزندان خود ایستاده‌اند. می‌خواهند دیگران را هم دعوت به یاری کنند و حرف اول و آخرشان همین یک کلام است: اگر وارد این میدان شوید، حتما نشانه‌هایی از خدا در آن پیدا می‌کنید.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44